کاهش شدید قیمت نفت، تحریمهای بینالمللی، در دسترس نداشتن پولهای حاصل از فروش نفت و همچنین مبهم بودن نتیجه مذاکرات هستهای در ماههای آینده، فشار شدید اقتصادی را متوجه دولت کرده است. تحت شرایط کنونی که قیمت نفت زیر ۷۰ دلار آمده، دولت بودجه سال ۹۴ را روی نفت حدود ۷۰ دلار بسته است که حالتی خوشبینانه دارد. همین امر سبب شده که دولت پیشنهاد فروش خدمت سربازانی که بیش از ۸ سال غیبت را داشتهاند بکند تا بتواند دستِکم بخش کوچکی از هزینههای خود را پوشش دهد.
به نظر من، وجود خدمت سربازی به اندازه کافی ناعادلانه است. هیچ استفادهای از تخصص و توانایی این همه فارغالتحصیل نمیشود. به جز تعداد خیلی کمی از فارغالتحصیلانی که موفق میشوند در مراکز تحقیقاتی، آموزش و پرورش و قرارگاه خاتمالانبیا (فازهای پارس جنوبی) امریه بگیرند، بقیه فارغالتحصیلان که خدمت میروند با این همه مهارت باید (و مجبور میشوند) کارهای پیشپا افتاده و سادهای را انجام دهند که هر فرد بیسوادی میتواند آن را انجام دهد.
نکته مهم این است که افرادی که وارد خدمت سربازی میشوند از کمترین حقوق و منزلت اجتماعی برخوردار نیستند. برخلاف کارکنان استخدام شده، داشتن موبایل برای سربازان ممنوع است و شامل اضافه خدمت از ده روز تا یک ماه میشود. حقوق سربازهای معمولی (صفر) که با مدرک دیپلم و زیر دیپلم آمدهاند کمتر از پنجاه هزار تومان است و حقوق سربازان افسر و درجهدار که با مدرک لیسانس آمدهاند هم چیزی حدود هشتاد هزار تومان است. سربازان با اینکه سختیِ کارشان از کارکنان استخدام شده نیروهای مسلح بسیار بیشتر است و مرخصیِ آنها کمتر است، حقوقشان کمتر از یک دهمِ حقوق کارکنان نیروهای مسلح است. ضمنِ آنکه با اینکه در اختیار نیروهای مسلح هستند، به جز بیمه، از سایر مزایای نیروهای مسلح نیز برخوردار نیستند.
علاوه بر این، متاسفانه کمبود شدید امکانات رفاهی به صورت امری درآمده که نشانه سربازی است. یعنی باید با مشکلات رفاهی و بهداشتی از قبل نبود آب گرم برای استحمام، خراب بودن شیرهای حمام، پایین بودن کمیت و کیفیت غذا، نبود فضای کافی برای خواب و نداشتن حق اعتراض (مثل زمانی که در پادگان بودیم) روبرو شوی تا به گفته خودشان مرد شوی! سرباز خوب میداند که اگر اهل اعتراض باشد، او را به بهانه اعتراضش تنبیه نمیکنند بلکه یک روز بعد، مثل من به یک بهانه مضحک اضافه خدمت میخورد تا خوب توجیه شود. یک سرباز خوب میداند که نزد پیامبر، نمیتواند از خدا شکایت کند.
خوابیدن ۱۳۰ نفر در یک سالن، چیزی بود که من فقط در فیلمها آن را دیده بودم امّا دو ماه دوره آموزشی (پادگان) در چنین آسایشگاهی خوابیدم. هر اتفاقی که ۱% احتمال داشت بیفتد، میافتاد. همسرایی خروپف و فراز و فرودهای آن و شنیدن همزمان صدای خروپف دهها نفر، چیزی است که هر وقت به یاد آن میافتم، خندهام میگیرد و دوست ندارم به تکرار و امکان تکرارش فکر کنم.
بقیه در ادامه ی مطلب
گاهی انجام اجباری کارهای شخصی فرماندهان و روسا نیز برای یک سرباز مزید بر علت میشود. سرباز میداند که اگر کار شخصی او را انجام ندهد، احتمالا به جایی بدتر منتقل میشود و موقعیت نسبتاً خوبش را از دست میدهد. او انجام میدهد چون میداند در غیر این صورت، احتمالا هم در مرخصی دچار مشکل خواهد شد و هم سختگیریها بیشتر خواهد شد و در نهایت به بخشی با کار بیشتر و شرایط سختتر منتقل میشود.
در واقع فارغالتحصیلان دانشگاهها و جوانان کشور مجبور میشوند به مدت ۲۱ ماه (و از سال آینده هم ۲۴ ماه) با کمترین حقوق و مرخصی و مزایا، بیشترین کار و خدمت را به نیروهای مسلح بکنند. در واقع خدمت سربازی برای جوانان دورهای است که با داشتن بیشترین انگیزه برای کار و خلاقیت و وارد شدن به بازار، دچار رخوت و ناامیدی میشود و اگر اعتراضی هم کنند با جملاتی مثل «آمدهای سربازی و نه خونه خاله!» مواجه میشوند. اغلب سربازان، خصوصاً آنهایی که در ارتش و نیرویِ انتظامی خدمت میکنند، به طور کلی از زندگی منفک میشوند و فقط برای پایان این خدمت سربازی باید روزشماری کنند.
در پاسخ به دوستانی که در مورد سختیِ خدمت در نیروی انتظامی، سپاه و ارتش میپرسند، بر اساس اطلاعات و مشاهدات محدود من، سپاه از همه راحتتر و پس از آن خدمت در ارتش و در آخر هم نیروی انتظامی. سپاه معمولاً سربازان با سابقه بسیجی و بومی را جذب میکند و بسیاری از فارغالتحصیلان ترجیح میدهند که خدمتشان را در سپاه شهر خودشان بگذرانند. ارتش هم اگرچه سختی و نظم خاص خود را دارد اما به سربازانی که مدرک دانشگاهی دارند، معمولاً خوب بها داده میشود و به عبارتی، سربازان افسر احترام دارند.
متاسفانه با وجود این همه فارغالتحصیل، جای مناسبی برای آنها در نیروهای مسلح (خصوصاً نیروی انتظامی) وجود ندارد. نشستن پشت کامپیوترهای سازمانی هم برای سربازان ممنوع است و در نتیجه از آنها برای کارهای اینچنینی هم نمیتوان استفاده کرد. نیروی انتظامی بیشتر به سربازان به منظور گشت، دستگیری متهم و کارهای عملیاتی و نگهبانی نیاز دارد. متاسفانه سربازهای فوق لیسانس هم هستند که به نگهبانی گمارده میشوند. یکی از پوزیشنهای نسبتاً خوبی که وجود دارد، رانندگی است که معمولاً سعی میکنند افراد تحصیل کرده را به این کار بگمارند.
به نظر من چاره کار این است که خدمت سربازی حرفهای شود و سربازی به عنوان یک شغل، مثل حراست و نگهبانی سازمانها و شرکتهای دیگر در بیاید. در این صورت هم افراد داوطلبانه وارد این لباس و شغل میشوند و هم به دلیل اینکه استخدام شدهاند تعهد کاریِ بیشتری خواهند داشت و کارشان را بهتر انجام میدهند. امّا به نظر میرسد حقوق و مزایای کمی که به سربازان میدهند، دردسر و هزینه کمتری را متوجه دولت و نیروهای مسلح خواهد کرد و با وضعیت اقتصادی فعلی، در کوتاهمدت خبری از سربازی حرفهای نخواهد بود.
بدترین قسمت سربازی همین اتلاف عمر است. همین بلاتکلیفی. همین توهینهایی که سیستماتیک و غیرسیستماتیک، خودآگاه و ناخودآگاه به شخصیت فرد میشود. همینکه باید منتظر رسیدن یک روز و یک تاریخ باشی. همینکه تجربهای به دست نمیآوری و موقعیتهای شغلی و استخدامی را یکی یکی از دست میدهی. همینکه هر فردی که از راه میرسد به تو دستور میدهد و غیرمستقیم تو را تهدید به اضافه خدمت میکند. خوشبختانه خدمت سربازی برای من نسبتاً آسانتر از سایر دوستانی بوده که در نیروی انتظامی خدمت میکنند. خوشبختانه در جاهایی که خدمت کردهام، نسبتاً احترامم را نگه داشتهاند اما اینها دلیلی نمیشود که این همه کاستی و مشکل را نبینم. اینها باعث نمیشود که استفاده از سربازان برای انجام کار شخصی کارکنان را نبینم.
اگر من در شرایطی بودم که میتوانستم خدمت سربازی را بخرم، (یعنی بیش از ۸ سال غیبت داشتم) حتماً این کار را انجام میدادم چون از نظر مالی هم، ارزشش را دارد. اگر حقوق یا درآمد ماهیانه شما به طور متوسط ۱٫۵ میلیون تومان باشد با احتساب ۲۴ ماه، خدمت سربازی ۳۶ میلیون تومان میارزد. سختی و اعصابخوردی و مهمتر از آن، از دست دادن موقعیتهای خوب شغلی و نداشتن پیشرفت هم، چند میلیونی میارزد. خب این از نظر من به عنوان یک خریدار فرضی خدمت سربازی است. اما از نگاه یک ناظر بیرونی، به نظرم فروش خدمت سربازی به بهانه مشخص شدن تکلیف سربازیِ غایبان، عادلانه نیست. زیرا افرادی که درآمد کمی دارند، توانایی خرید خدمت سربازی را ندارند و همین امر باعث ایجاد یک شکاف اجتماعی و عاطفی میان ثروتمندان و فقرا میشود. پیشتر مطلبی را در مورد پدید آمدن شکاف اجتماعی و عاطفی میان ثروتمندان و فقرا از دید مصطفی ملکیان نوشته بودم که پیشنهاد میکنم آن را بخوانید.